روحی بزرگ و متعالی دارد. این وجود گسترده که تمامی ابعاد زندگی او را پوشش می دهد، در صورتی که از مجرای یک تربیت قانونمند و هدفدار عبور نکند، نه تنها بحران های زیادی را در زندگی خود ایجاد می کند، که نظام زندگی اجتماعی را نیز به اختلال می اندازد.
برای شناخت امام و البته شناساندن آن در مسیر تربیت به دیگران حداقل یک مرتبه باید «زیارت جامعه کبیره » که از معصوم صادر شده را مطالعه کرد. در این زیارت دویست و اندی صفت برای امامان برشمرده شده است که هر کدام از آنها خودش یک دنیا معنا دارد.
خداوند به عنوان مربی اصلی انسان، «دنیا» را «مسیر» و راهی برای «اهل حرکت» قرار داده است. انسان برای عبور از این مسیر نیازمند رهبری است که او را لحظه به لحظه راهبری کرده و ضمن هدایت به سوی مقصد متعالی، دست او را گرفته و نحوه راه رفتن و چگونگی عبور از موانع را به او نشان دهد، که چنین مربی با چنین ویژگی هایی باید مورد اعتماد متربی (تربیت شونده) باشد و وقتی این اعتماد در متربی شکل می گیرد که مربی خویش را از دو مشکل دور ببنید: اول، گناه و دوم، اشتباه.
در حقیقت یکی از بهترین روش ها و سبک هایی که در تربیت بسیار مهم بوده این است که در تربیت باید زمینه ای را فراهم کرد تا متربی، مربی را «قبول» کند و این قبول، مقدمه «اطاعت» است و این اطاعت، مقدمه «تحوّل» و تحول، یعنی حرکت به سوی خدا و برای خدا و منطبق با فرمانها و نهیهای خدا. بهترین الگو برای معرفی در مسیر تربیت یک انسان نیز، امام و معصومی است که به عنوان یک رهبر و البته راهبر انسان را میتواند در مسیر صحیح هدایت کند و چه کسی بهتر از امام زنده ای که لحظه به لحظه زندگی با انسان همراه است.امام زمانی که گناه نمی کند؛ چون از غیر خدا آزاد است و اشتباه ندارد؛ زیرا به تمامی قوانین حاکم به هستی اِشراف دارد. لذا او دارای ویژگی آزادی و آگاهی است و از این رو می تواند مورد اعتماد انسانها باشد تا تمامی زندگی خویش را در اختیار او قرار دهند و این امام مهربان، آنها را مدیریت کند. امامی که به اعتقاد شیعه در یک نقطه از عالم حضور فیزیکی دارند، اما از نظر احاطه وجودی، بر تمام جهان خلقت احاطه دارند. وقتی انسان بداند که کسی حاضر و ناظر است و حرکات و اعمال او را می بیند؛ از اعمال خود مراقبت میکند.
کسی که معتقد به امامی است که نماینده خداست در روی زمین و در کل جهان خلقت، اولا از اعمال خودش مراقبت می کند و ثانیا هر چه به آن بزرگوار بیشتر توجه پیدا کند آن بزرگوار هم بیشتر متوجهش می شود. این رابطه طرفینی است. پس بهترین وسیله تربیت، توجه به حضرت بقیة الله است و اتفاقا انسان از حضرت بیشتر خجالت می کشد تا خدای تعالی؛ چون یک سنخیتی بین خود و او می بیند. مثل الان، ما انسانها می دانیم خدا حاضر و ناظر است ولی از او خجالت نمی کشیم اما از انسانها خجالت می کشیم . چون با آنها سنخیت داریم . با حضرت هم سنخیت داریم از نظر انسان بودن اما می دانیم که آن حضرت احاطه وجودی دارند و همه اسرار خلقت را می دانند. بنابراین ما فقط باید از درون خودمان را بسازیم نه فقط از بیرون و ظاهر.
برای شناخت امام و البته شناساندن آن در مسیر تربیت به دیگران حداقل یک مرتبه باید «زیارت جامعه کبیره » که از معصوم صادر شده را مطالعه کرد. در این زیارت دویست و اندی صفت برای امامان برشمرده شده است که هر کدام از آنها خودش یک دنیا معنا دارد.
اعضای جامعه، دو وظیفه بزرگ بر دوش دارند: اول، خود و جامعه را در راستای مبانی امامت مدیریت می کنند و در جهت تثبیت هویت دینی پیش ببرند. دوم، زمینه های لازم جهت جذب افراد برای عضویت در این جامعه را مهیا نمایند. خود سازی و دیگر سازی از مهم ترین وظایف آحاد و افراد این جامعه است که باید به صورت مستمر انجام شود تا جامعه منتظر گسترش یابد و بر فرهنگ غالب عصر غیبت چیره شود و نظام های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غرب را ـ که زیر چکمه استکبار جهانی، به حیات متعفن خویش ادامه می دهند ـ تحت تأثیر قرار دهد؛ نظام هایی که ذلت و خواری و نکبت را برای شهروندان خویش به ارمغان آورده، هویت متعالی او را به هویتی حیوانی تبدیل کرده و او را به استضعاف و پذیرش بی هویتی کشانده اند.
انجام کارهای نیک، عمل به دستورات شرع، داشتن صفات عالیه، داشتن اخلاق خوب، خدمت کردن به مردم، مهربان بودن، عاطفه داشتن راه هایی هستند که ما را با اماممان پیوند میدهند و باعث میشوند تا در پرتو هدایت امام زمان قرار بگیریم.
یکی از مصادیق مهم در حوزه دیگرسازی را می توان تربیت نسل و فرزندان دانست که باید در مسیری صحیح طی شود که این مهم جز با گرفتن ریسمان و استعانت از حضرات معصومین مخصوصاً امام زمان علیه السلام امکان نخواهد داشت. در مسیر تربیت باید این بینش را برای فرزندان تبیین کنیم که همان طور که آفتاب کارش نور دادن و حرارت دادن است و اشیا به نسبت استعدادهای خودشان، از این نور و حرارت استفاده می کنند و کمال می یابند. همان گونه که موجودات عالم بسته به استعداد خودشان از نور خورشید بهره مند می شوند. انسان نیز از نور وجود امام زمان (علیه السلام) بهره مند می شود . وقتی آفتاب به گل و ریحان می تابد، بوی عطرش حال آدم را جا می آورد، اما همین آفتاب وقتی به گندابی می تابد بوی گندش را زیاد می کند .
باید به این درک و حد فهم برسیم که دلیل اصلی بحران های موجود مخصوصاٌ برای جوانان، بحران معنویت است. بحران معنویت یعنی بحران معنای زندگی، وقتی معنای زندگی مفقود شود، سبک و شیوه زندگی به بن بست ها، ندانم کاری ها و چه کنم چه کنم ها می کشد، اساساً وقتی حضرت ولی عصر (عج) ظهور کنند مهمترین اتفاق این است که انسانها متوجه هدف و معنای صحیح زندگی خود شده و می فهمند در منزل عشق هستند و وقتی انسان فهمید برای چه آفریده شده است، چگونگی زندگی را نیز کشف می کند، چه در پرتو عقل، چه در پرتو آموزه های وحیانی؛ انسانی. بنابراین انسان وقتی به بحران معنویت دچار می شود که معنای زندگی را نمی داند، مراد از آن را نمی فهمد و اگر آن را دریابد، خود به خود به این مسیر می رود که چگونه زندگی کند.
باید در شاکله وجودی فرزندان این مهم را جا بیاندازیم که انجام کارهای نیک، عمل به دستورات شرع، داشتن صفات عالیه، داشتن اخلاق خوب، خدمت کردن به مردم، مهربان بودن، عاطفه داشتن راه هایی هستند که ما را با اماممان پیوند می دهند و باعث می شوند تا در پرتو هدایت امام زمان قرار بگیریم. به فرزندانمان بچشانیم که خدمت به مردم بزرگترین و مهم ترین عامل برای برقراری با امام زمان علیه السلام است. انسان هر چه خدمتگزار صادق تری برای مردم باشد ارتباطش با امام زمان (علیه السلام) قوی تر می شود. بعضی ها حاضر نیستند حتی نماز غفیله شان را برای انجام کار یک مسلمان ترک کنند، چنین شخصی چطور می تواند با امام زمان ارتباط داشته باشد؟
جوان های این دوره باید بدانند و البته با تمام وجودشان لمس کنند که اگر می خواهند سلامت و صلاح خودشان را تامین کنند و خدمتگزار باشند باید دلداده امام زمان (علیه السلام) بود. بدانند که فرمانروای کل عالم اوست و او می تواند انسان را اصلاح کند. اگر انسان خودش را در اختیار او بگذارد اصلاح می شود. دل ما از آهن که سخت تر نیست، آهن به دست حضرت داوود (علیه السلام) نرم شد، باید دل را بدهیم به امام زمان (علیه السلام)، او دلبر ماست. اگر دلمان را بدهیم به امام زمان، امام زمان دل ما را اصلاح می کند. باید زیاد دعا کنیم برای فرج آقا امام زمان تا آن بزرگوار هم برای ما دعا کند . خودش فرمود: «اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم » ; زیاد دعا کنید برای فرج، فرج شما همین است .
جوانهای این دوره باید بدانند که اگر می خواهند سلامت و صلاح خودشان را تامین کنند و خدمتگزار باشند باید دلداده امام زمان (علیه السلام) بود.
«امام شناسی » بهترین بحث برای جوانان است - که متاسفانه رایج نیست - تا جوانها بتوانند امامشان را بشناسند . امام را بشناسند به نورانیت نه این که بگویند: قربان چشمان امام زمان (علیه السلام) بروم، قربان ابرویش بروم، قربان کفشش بروم، اینها فایده ندارد، کافی نیست . امام زمان که این نیست . امام زمان یک مقام الهی دارد که همه ما سر سفره او هستیم . باید بدانیم که سر سفره او هستیم . این سفره مال امام زمان است . برای فرج زیاد دعا کنید . یک فرج عمومی است که ان شاءالله تشکیل حکومت است و یک فرج خصوصی است . یکی از خدمت های به امام زمان (علیه السلام) دعا کردن است . خود ایشان هم دعا می کنند .
احترام به بزرگترها را فراموش نکنیم
فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم ،عصبانی نشو...روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم،دوستت دارم
آتشی نمى نمی سوزاند “ابراهیم” را
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
مادری، کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی ...